پرواز الهه

ساخت وبلاگ

شهریور پر از غم بود پر از رفتن پر از بوی گس جدایی و مرگ... شهریور پر از روزهای تنهایی شد... الهه رفت بعد از یه یکبار برگشتن و مبارزه مجدد بعد از کلی امیدواری به دلهامون بعد دیدن معجزه خدا به چشم دیشب بلیت پرواز داشت... الهه رفت و دل های ما موند با کلی غم.... با یادآوری روزهای دی ۸۳ که تازه عروس بود وارد خانواده ما شده بود با دیدن دختری که با صدای بلند و تند تند حرف میزد و بلنرتر میخندید، دیدن عشوه های ناز دختری با سلیقه، خوش پوش و خوش اندام. که الان اصلا باور نمیکنم اون همه زیبایی و جووتی زیر خاک بره.... قلبم پرئه دردئه ولی این روزها انقد رفتن دیدیم و داریم میبینیم که این رفتن ها و نوشتن از این رفتن ها عادی که نه ولی عادت شده انگار که با یک زخم کهنه و قدیمی داریم زندگی میکنیم... حالمون دیگه خوش نیس... دلزده شدیم از این روزهای که با استرس و ترس میگذره که هر لحظه نگران عزیزانت باید باشی، این اوضاعی که این همه آدم رو داره میبره... قطعا به جای بهتری ولی بدا به حال باز مونده های تنها غمگین خسته و دلشکسته... مامانی میدونم توام الان غمگینی برای پسرت و میدونم به اندازه کافی دعا کردی پیش خدا قضیه قصه رفتن آدماست که هیچ حساب و کتابی نداره این روزا... مواظب الهه باش...خیلی خیلی زود اومد پیشت...دلم داغون برای عمو و کیاوش، برای پدر و مادرش

پ.ن:حالم خوب نیست. به آخرین خداحافظی شون فکر میکنم که عمو با چه امید و حال خوبی به امید فرداهایی که مرخص میشه خداحافظی کرده و اینکه الهه به امید بهبودی زودتر و رفتن به خونه ش جوابش رو داده. اینکه کی و با چه حالی به پسرش خبر رو داده، اینکه مادرش چه حالی شده بعد از اون همه امیدواری...باور اینکه تا دو ماه پیش تو خونه ی خودش صحیح و سالم داشته برنامه میریخته برای روزهای بعد و آینده... پیام های عاشقانه ای که ده روز پیش بعد از اون حال بدی برای عمو فرستاده بود اشکهای عمو از معجزه اشکهای همه ما.... و الان این شوک....

هم نفس من...
ما را در سایت هم نفس من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hameshgimno بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 7:30