ناامیدی

ساخت وبلاگ

نا امیدی بدترین چیزیه که امکان داره نصیب هر شخصی بشه این که از یه شخص از یه اذرزو یا حتی توی خیلی مسائل کوچیک ناامید بشی خیلی بده. من ناامید شدم از یه چیز کوچیک که پشت بندش کلی فکر میاد تو ذهنم.... که یه سره بغضمو قورت میدم. بعضی وقتا حرف شنیدن از غریبه ها راحتتره انتظارشو داری ولی حرف یه آشنا درد لعنتی میشه یه بغض تو گلوی دردناک نم چشمی تو چشمت آهی که ناخودآگاه میکشی... بعضی چیزا که برای بقیه خیلی عادیه برای تو میشه لطف.... لطف ها منتی که سرت میشه تو هی احترام میذاری و منت رو با جون و دل قبول میکنی و من میگی آره آقا حق با شماست لطفتون برقرار.... اما تو خلوت خودت میگی اصلا مگه دست تو بوده یا مثلا اگه جای تو خواهرت بود ده برابر براش انجام نمیشد با جون و دل اینکه همیشه از بچگی آدم سومی باشی نه حتی دومی دردناکه اینکه تو که نمیخواستی به دنیا بیایی اینکه تو که همه جوره داری رعایت میکنی حتی اگه همین آلات هم دستت تو جیب خودت نمیره به خاطر رشته و آینده ای که بقیه برات رغم زدن پس این همه حرف چیه.... 

جواب همه ش میشه چشمای خیس آخر شب آرزوی نبودن خودت از ته دل و یه شونه بالا انداختند که گریه نکن آیت روزا هم میگذره این دلخوریها تموم میشه و من حرفامو نمیگم و میشم همون احمق تو سری خور.... 

پ. ن فردا شب عقد کنون میتراست حمید الان تو راه فردا صبح میرسه

هم نفس من...
ما را در سایت هم نفس من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hameshgimno بازدید : 122 تاريخ : دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت: 11:37