عصر جمعه

ساخت وبلاگ
مرض پیاده روی روی جدول از سال های بچگی با من بوده و فکر کنم حتی اگه 80 ساله هم بشم با عصا روی جدول ها پیاده روی کنم.... اینکه آدم تک و تنها بعد از ظهر جمعه رو بگذرونه خیلی حال بدیه... میتونم بگم گند ترین حس و حال دنیاست.... اما یه دفعه بعد دیدن یه فیلم خوب بلند میشی اون رژ لب قشنگتو میزنی و موهاتو دم اسبی میبندی و بیخیال بقیه برای دل خودت تیپ میزنی و میری تو محوطه دانشگاه برای خودت قدم میزنی و با صدای چاووشی کلی حال خوب میشه... و البته بین خودمون باشه با دیدن صحنه های ممنوعه تو دانشگاه نمیتونی خودت رو کنترل کنی و خود به خود نیشت تا بنا گوش باز میشه هرچند مثل یه دختر خوب سرتو میندازی پایین و سریع صحنه رو ترک میکنی و ادای من چیزی ندیدم رو در میاری ولی دلت یه جوری میشه با دیدن یک عاشقانه قشنگ .....

اینکه آدم از ساعت 6 تا هشت و نیم شب تو یک محوطه برای خودش ول بچرخه و هر جا دلش خواست بشینه و از روی جدول راه برئه و از همه مهم تر با دیدن محوطه خلوت دانشگاه با خواننده هم خوانی کنه به نظرتون چقدر میتونه دیوونگی باشه؟؟

هم نفس من...
ما را در سایت هم نفس من دنبال می کنید

برچسب : عصر جمعه,عصر جمعه دلگیر,عصر جمعه شعر,عصر جمعه دلم گرفته,عصر جمعه پاییز,عصر جمعه کجا بریم,عصر جمعه ها,عصر جمعه , ظهور,عصر جمعه مونا زندی,عصر جمعه و دلتنگی, نویسنده : hameshgimno بازدید : 111 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 5:24